جواد افشار کهن

در سال های اخیر سبک زندگی جوانان دچار تحول و پیچیدگی زیادی شده است.در این بین دسته ای از جوانان با انتخاب سبک زندگ ی خاص عملا خارج از مس یرهای پ ی ر یز ی شده نهادهای رس می رفتار م یکنند.ای ن پژوهش بر آن است که به کشف شرایط و عواملی(علی،زمینه ای ،مداخله گر)که سبک زندگی رسمیت زدایی شده جوانان را به وجود آورده اند بپردازد و راهبردها و پیامدها ی آن را از متن مصاحبه استخراج کند.چهارچوب مفهوم ی این پژوهش با نظریه ها ی نوربرت الیاس،آنتو نیوگدینز،گئور گ ز یمل،میشل دوسرتو،جان فیسک و پی یر بوردیو که به صورت مستقیم و غیرمستقیم به سه مفهوم سبک زندگی، رسمیت زدایی و جوانان پرداخته اند شرح داده شده است.بدین منظور در قالب روش کیفی و با استفاده از نظریه ی زمینه ای با تعدادی از جوانان دختر و پسر شهر همدان با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختار یافته و نمونه گیری هدفمند و نظری مصاحبه شد که بعد از مصاحبه با 21 نفر از جوانان به اشباع نظر ی ر سیدیم و اطلاعات جمع آوری شد.تحلیل داده ها به سه شیوه ی کدگذاری باز،محور ی و گزینشی انجام شد .یافته ه ای پژوهش شامل 22 مقوله ی اصلی و 52 مفهوم می باشد و سرانجام یک مقوله ی هسته ای با عنوان سبک زندگی رسمیت زدایی شده جوانان فعّا ل شکل گرفته است.بر هم ین اساس جدول ها ی مفهومی و الگوی پارادا یمی پژوهش ارائه شد.

منظور از "خود"، برداشت و رویکرد فرد نسبت به شخصیت و ظاهر و توانایی هایش است که به گونهای اجتماعی کسب میشود، به بیان دیگر خود به معنای درکی است که فرد ازهویتش دارد و پاسخی است که او به پرسش"من که هستم؟" میدهد."خود"، مقولهای است مرتبط با حوزه معنا و عوامل و منابع متعددی در طول جریان جامعه پذیری افراد در تکوین آن نقش دارند و با ریشههای زندگی،روشها و منشهایی که با آن زندگی میکنیم،گره خورده است. در واقع حضور فرد در یک شبکه اجتماعی به واسطه حساب کاربری، زیست جهان خاصی را برای کاربر فراهم میآورد. بنابراین مفهوم "خود" کاربران در این شبکهها متاثر از ویژگیهایی خاص میشود در حالی که شرایط و ویژگیهای دیگری بر جهان حقیقی حاکم است . این امرموجب تفاوت و شکاف در بازنمایی خود موجود در اینترنت(خود آنلاین) و خود خارج از این فضا (آفلاین) میشود. در کشور ما، نحوه بروز و تبیین خود مجازی در شبکههای اجتماعی،حاکی از این است که کاربران به دلایل مختلف در بستر گمنامی این فضا،یا کمرنگ تر کردن مفهوم "شرم" و هم چنین برقراری ارتباطات گسترده و خارج از محدودیتهای جهان بیرونی ، به عضویت و استفاده از این شبکهها روی میآوردند.پس مسئله "خود" در فضای مجازی این است که فرد را وارد فضاها و زیست جهانهایی میکند که در تجربه روزمره امکان تعامل و دسترسی به آنها وجود ندارد و موازی سازی، رقابت و قرابت این دو فضا تا جایی پیش میرود که موجب مجاز پنداشتن واقعیت و واقعی پنداشتن مجاز میشود. اهمیت بررسی موضوعاتی در باب رسانههای اجتماعی مجازی به دلیل نوع جامعهای که در آن زندگی میکنیم و استفاده دائمی کاربران از آن، به گونهای که دیگر برای آنها غیر ممکن است که به طور کامل استفاده ازاین شبکههای اجتماعی را کنار بگذارند؛بسیار مهم مینماید. این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسانه و با هدف بررسی مسئله بازنمایی “خود “ در شبکه اجتماعی مجازی تلگرام و اینستاگرام در میان دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا پرداخته است . ابزار جمع آوری اطلاعات پژوهش ، استفاده از تکنیک مصاحبه اپیزودیک(واقع مدار) بود ؛ بدین منظور با 30 نفر از دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان که در مقاطع و رشتههای مختلف،در حال تحصیل بودند، از طریق روش نمونه گیری هدفمند و با معیار اشباع نظری ، مصاحبهای انجام شد.پرسشهای مصاحبه محقق ساخته و هم سو با اهداف و چارچوب مفهومی پژوه

معنای زندگی سازه ای انتزاعی،مبهم،پیچیده و چندبعدی است.پژوهش حاضردرصدد است با اتکا به رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی به بررسی زمینه های اجتماعی پراهمیت در شکل گیری معنای زندگی نزدجوانان بپردازد.این پژوهش کوشیده است ازطریق روش پدیدارشناسی وبا استفاده از نمونه گیری هدفمند و معیاراشباع نظری به هدف پژوهشی خود دست یابد.براین اساس با 31نفراز جوانان 15تا 29سال شهر همدان مصاحبه صورت گرفته است.نتایج تحقیق در قالب 9مقوله،26مضمون اصلی و 160زیرمضمون استخراج گردیده اند.مقولات اصلی مورد نظرعبارت بودند از:کشف معنا-جعل معنا و بحران معنا-خانواده کارامد،اصل انگاری مادیات-فراطبیعت گرایی.براساس نتایج معنای زندگی یک امراجتماعی است وافرادمعنای زندگی خود را طی فرایندی اجتماعی و به کمک عوامل اجتماعی ساخته،تعیین و تعریف می کنند.

رشد سریع سالمندی در جوامع مختلف مستلزم اتخاذ سیاست های متناسب برای مقابله با مشکلات ناشی از آن است.همزمان با تغییرات جمعیتی طیفی از مسائل اجتماعی اقتصادی فرهنگی به وجود می آید که مطالعه جامعه شناسی پیرامون آن ها ضروری است.مطالعه حاضر با روش کیفی انجام شده است و طی آن به زنان و مردان سالمند بالای 60سال در شهر کرمانشاه مصاحبه به عمل آمده است.نمونه مورد بررسی 32 نفر بوده است.مصاحبه ها حول سه پرسش اصلی سازماندهی شده اند.تجربه زیسته سالمندان براساس 10طبقه به شرح زیر استخراج گردید:بیماری های جسمانی-بیماری های روانی-الگوی تغذیه-اختلال خواب-وضعیت اقتصادی-نیازهای دوران سالمندی-توصیف تجربه سالمندی-خانه سالمندان-رفتار روزمره-ورود به دوران سالمندی-سورفتار نسبت به سالمندان. همچنین براساس بخشی دیگر از مصاحبه 4طبقه اصلی تجربه زیسته زنان و مردان سالمند در قالب وضعیت اقتصادی-سبک زندگی-مشکلات روزمره-وتحصیلات شناسایی گردید.

نهاد دیرپای خانواده ازدیرباز تاکنون محل توجه و مامن وپناه افراد جامعه بوده است.تغییرات آن همگام باتحولات انسان و اجتماع بوده است وهمراه باان ها تجربه های بسیاری را ازسرگذرانده است.اما این نهاد اکنون به ویژه در جامعه درحال گذارایران درمعرض مخاطرات دشواری قرارگرفته است که یکی از آن ها ناپایداری خانواده است.یکی از علل این امرمی تواند تغییردرنظام ارزشی افراد باشد.دراین پژوهش که به روش پیمایشی دریک نمونه 388نفری ازشهروندان متولد دهه های چهل تا هفتاد شمسی درشهرهمدان انجام شده است،به صورت بین نسلی به مقایسه نظام ارزشی ،نگرش به پایداری خانواده ورابطه بین نظام ارزشی افراد ونگرش ان ها به پایداری خانواده درنسل های یادشده پرداخته شده است.نتایج حاصل حاکی از آن هستند که بین نظام ارزشی ونیزنگرش نسل های مختلف به پایداری خانواده درنسل های مختلف تفاوت معناداری وجودندارد.همچنین بین ابعاد سنتی وبقای نظام ارزشی ونگرش به پایداری خانواده درنسل های مختلف رابطه معنادار وجوددارددرحالی که بین ابعاد سکولار-عقلانی وخود شکوفایی نظام خانواده ونگرش به بپایداری خانواده دراین نسل ها رابطه معناداروجودندارد.

اوقات فراغت جزء جدایی ناپذیرزندگی امروزی شده است.با افزایش پیچیدگی های زندگی امروزی و ارتقاء امکانات رفاهی که درزندگی به وجود امده نیاز به اوقات فراغت امری مسلم شده است.اوقات فراغت برای تمام دوره های زندگی است نه تنها برای نسل جوان بلکه برای نسل بزرگ سال مقوله قابل توجهی است.دراین میان به نظرمی رسد موضوع مهم نحوه برداشت نسل جوان و نسل بزرگ سال از اوقات فراغت است.هدف از این پژوهش بررسی ارزش ها و نگرش هایی است که دو نسل مزبور نسبت به اوقات فراغت دارند.نظریات مربوط به نسل و اوقات فراغت به عنوان ظریات پایه انتخاب شده اند.روش این مطالعه کیفی است.براین اساس ازطریق تحلیل محتوای متعارف می کوشیم تا نحوه برداشت دو نسل جوان وبزرگ سال را نسبت به اوقات فراغت درشهرهمدان را موردمطالعه قراردهیم.تعدادپاسخ گویان 16نفربودندکه از این میان نه نفرنسل جوان و هفت نفر ازنسل بزرگ سال بودند.باتوجه به یافته ها می توان به این نتیجه رسید که نحوه برداشت ازاوقات فراغت برای نسل جوان وبزرگ سال در حال تغییر است.امااین تغییر برای نسل جوان بیشتربه چشم می خورد. نحوه برداشت نسل جوان ونسل بزرگسال درحال تغییر است.امااین تغییر برای نسل جوان بیشتربه چشم می خورد.بین نحوه برداشت نسل جوان و نسل بزرگسال تفاوت نسلی را می توان دید،هرچند هردو نسل اشتراکاتی درنحوه برداشت دارندامااین تفاوت نسلی نیز قابل توجه است.از جمله مقولاتی که از تحلیل داده های دو نسل به دست آمدمی توان به این موارد اشااره نمود:نحوه برداشت از اوقات فراغت،فعالیت بیرون محوروخانه محورفراغت،عامل تغییرفراغت،انگیزه انجام از فراغت،انواع فراغت،نگرشش های جنسیتی،ارزش های فرهنگی،تحصیلات و طبقه اجتماعی.

امروزه تلاش برای استحکام خانواده یک ازمهم ترین مسائل درجهان درحال تغییرمی باشد.مرادازخانواده مستحکم صرفا درزیریک سقف زندگی کردن نیست.ثبات به این مساله اشاره دارد که آیا ازدواج سالم باقی می ماندیا اینکه منحل می شود .حال آن که اگر خانواده رایک فضای اجتمتاعی درنظربگیریم که موقعیت افراد درآن برحسب حجم ونوع سرمایه آنان مشخص می شودوکارکردهای سرمایه را به عنوان یک رابطه اجتماعی که به دارنده خودقدرت ومنزلت اعطا می کند در نظربگیریم،دراین پژوهش برآنیم تابه بررسی این مساله بپردازیم که مکانیسم تاثیرسرمایه های فرهنگی و اقتصادی زوجین برمیزان استحکام خانواده چه اندازه است؟درتدوین چارچوب نظری پایان نامه از نظریات مربوط به خانواده مستحکم،ساختارقدرت،مکانیسم نوع روابط،ونظریه سرمایه فرهنگی اقتصادی بوردیواستفاده شده است.روش مطالعه کمی و ابزار تحقیق پرسشنامه بوده است.جامعه آماری تحقیق کلیه خانوارهای شهرسنقرمی باشد.حجم نمونه 373مورد بوده است.نتایج به دست آمده نشان می دهد که بیشتر خانواده ها دراین شهر ازلحاظ استحکام خانواده جزء خانواده های نسبتا متوازن ومنسجم می باشند.ازلحاظ مکانیسم ساختارقدرت اکثرزوجین دارای میزان مشارکت کم دردرون خانواده می باشند وازلحاظ نوع رابطه بیشترین درصدزوجین دارای رابطه نیمه دمکراتیک می باشند.براساس نتایج تحقیق سرمایه اقتصادی براستحکام خانواده تاثیرمستقیم نداردولی سرمایه فرهنگی هم به شکل مستقیم و هم از طریق مکانیسم قدرت براستحکام خانواده تاثیرمی گذارد.

درپژوهش حاضر،سلامت جنسی زنان و رابطه آن باسرمایه فرهنگی واقتصادی موردبررسی قرارگرفته است.شناسایی الگو های سلامت جنسی وتحول آن در دوره های زندگی از بلوغ تابعد ازازدواج وهمچنین تحلیل نسبت این الگوها باسرمایه های اقتصادی واجتماعی زنان وهمچنین ترکیب این سرمایه هامسئله اصلی این پژوهش است.پژوهش حاضرباروش کیفی وبااستفاده از مصاحبه نیمه ساخت یافته انجام شده است.تحلیل مصاحبه ها با روش تحلیل مضمون صورت گرفته است.مصاحبه ها با دانشجویان زن متاهل دانشگاه تهران انجام شده است و نمونه ها بربرمبنای ترکیب سرمایه ها ودسترسی به پاسخگویان انتخاب شده اند.تحلیل مضامین داده های این پژوهش نشانمی دهد که الگوی کلی تجربه زنان متاهل درحوزه سلامت جنسی درسه تیپ قابل دسته بندی و تفکیک است:فعال و توانمند-منفعل و بیزار-وظیفه گرا.براساس یافته های این پژوهش بین سرمایه اقتصادی والگوی کلی سلامت جنسی رابطه وجودندارد.بین سرمایه فرهنگی والگوی کلی سلامت جنسی رابطه وجوددارد.افراددارای سرمایه فرهنگی بالا،آگاهی بیشتر نگرش مثبت تروفعالیت و توانمندی بیشتری دررابطه با الگوی کلی سلامت نشان می دهند.

نظم اجتماعی به معنای اطاعت اعضاء یک جامعه از هنجارها،ارزش ها وقوانینی است که اساس قوام جامعه را تشکیل می دهدوآن را می توان به منظورمشخص کردن مجموع نهادهای اجتماعی ازاین نظر که درجهت عملکردمطلوب حیات اجتماعی و مناسبات اجتماعی به خوبی تنظیم شده اند به کاربرد.لذااین تحقیق با هدف بررسی عوامل اجتماعی موثربر نظم اجتماعی در خانواده های شهرهمدان باروش پیمایش وروش نمونه گیری خوشه ای تصادفی با حجم نمونه 396نفرانجام گرفته است.نتایج تحقیق حاکی از آن است که بابالا رفتن میزان سرمایه اجتماعی ،میزان نظم اجتماعی درخانواده افزایش خواهدیافت.همچنین بین اعتماد اجتماعی ونظم اجتماعی درخانواده رابطه مثبت و معناداری وجودددارد.باافزایش میزان روابط اجتماعی،میزان نظم اجتماعی درخانواده افزایش خواهدیافت وباافزایش میزان روابط اجتماعی،میزان همبختی مشترک درخانواده افزایش خواهدیافت.باتوجه به نتایج به دست آمده می توان بیان نمودبین بعداعتقادی،عاطفی ومناسکی با نظم اجتماعی درخانواده رابطه مثبت و معناداری وجوددارد.نیز نتایج تحلیل مسیر نشان داده است که سرمایه اجتماعی بیشترین تاثیرررا برنظم اجتماعی درخانواده داشته است.

ارتباطات علمی در بین دانشمندان نقش بسیار عمده ای ایفاء می کند، حجم انبوه اطلاعات از طریق ملاقات ها و ارتباطات دانشمندان با همدیگر بدست می آید، اما پژوهش هایی که درمورد ارتباطات و تعاملات انجام گرفته نشان می دهد که ارتباطات دربین اساتید دچار ضعف شده است، و این سطح نازل ارتباطات باعث فقدان بهره وری علمی و عدم تولید اندیشه های جدید می شود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی آسیب شناسی ارتباطات علمی درمیان اعضای هیات علمی دانشگاه های(دولتی) ایلام می باشد.عوامل در نظر گرفته شده در این پژوهش که رویکرد اصلی آن نظریه کالینز می باشد، مناسک تعامل، سرمایه فرهنگی، انرژی عاطفی است. روش مطالعه حاضر کمی و پیمایش بوده، داده ها با استفاده از ابزار پرسشنامه محقق ساخته و از طریق اعضای هیات علمی گردآوری شد.جامعه آماری کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه های ایلام(دولتی) بوده است. با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه 170محاسبه شده است.روش نمونه گیری طبقه بندی(متناسب) است.نتایج نشان می دهدکه در بین اعضای هیات علمی دانشگاه های ایلام، مناسک تعامل در سطح متوسط، انرژی عاطفی زیاد و فضای توجه نمادین ضعیفی حاکم است.

دانشجو پس از انجام دفاع،کار نهایی خود را ارائه نکرده است.

باتوجه به آنچه درتاریخ کشورها مشاهده می شود،باقاطعیت می توان گفت که تضادبین دولت با اقلیت ها همواره یکی از معضلاتی بوده که کشورها اعم از توسعه یافته ونیافته باآن درگیربوده اند.بین سال های 1956تا2002، 146گوه قومی در 78کشورجهان خواستار خودمختاری سرزمینی یا استقلال از حکومت های مرکزی شان بوده اند.از 1919تا2001سهم جنگ های قومی گرا به 45درصدرسیده واین نسبت بعد از پایان جنگ سرد به 75درصد رسیده است.سیاست هایی که دولت ها دررابطه با این تنازعات اتخاذ می کنند می تواند بسیار اهمیت داشته باشد.این مطالعه با استفاده از روش تحقیق تطبیقی وتکنیک تحلیل ثانویه صورت گرفته است.واحدتحلیل دراین پژوهش کشوریا همان نظام اجتماعی کل است.تحقیق حاضربه بازه زمانی 1980تا2004میلادی پرداخته که دراین دوره 25ساله به سه گام زمانی 1980تا1990، 1990تا2000، و2000تا2005توجه شده است. یافته های تحقیق حاکی از این است که سیاست های دولت به طورغیرمستقیم تنازعات قومی را تحت تاثیرقرارداده است.ملاحظه شده که سیاست های دولت به واسطه مولفه های تبعیض قومی وانضمام اجتماعی برتنازعات قومی تاثیردارد.بدین معنا که کشورهای دارای سیاست های نزدیک به سیاست های چندفرهنگ گرایانه دارای تبعیض کمتری نسبت به سایر کشورها هستند.هرچه این سیاست ها به سیاست های همسان سازی نزدیک تربوده است انضمام اجتماعی کاهش و تبعیض قومی بیشترشده است.درنتیجه موجب افزایش تنازعات قومی شده است.

توسعه ابزارهای دیجیتالی وگسترش ماهواره ها و شبکه های تلویزیونی موجب پراهمیت شدن جایگاه رسانه درمیان افراد شده است.تولید پیام دررسانه کاری دشواراست.یک رویداد واحد می تواند به چندین شکل رمزگذاری وازتلویزیون پخش شودوهمواره این امکان وجودداردکه مخاطبان به اشکال مختلف پیام ها رارمزگذاری کنند.تلویزیون درایران رسانه ای دولتی است ومی توان گفت دردسترس ترین رسانه بین مخاطبان است.دراین میان برنامه خبری 20:30 یکی از پربیننده ترین بخش های شبکه خبری است.گرچه متون خبری را دست اندرکاران رسانه ای تولیدمی کنند اماآنچه مهم تلقی می شود این است که فهم ودرک مخاطبان ازآنها چگونه است. این پایان نامه با بهره گیری از مدل رمزگشایی استیوارت هال ونظریه سازه گرایی لاکلائو و موفه به بررسی شیوه رمز گشایی سه گروه اجتماعی از برنامه خبری 20:30پرداخته است.روش پژوهش ترکیبی بوده و محقق 42 مصاحبه با مخاطبان انجام داده است.برای سنجش نگرش سیاسی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. یافته ها نشان می دهد که از بین سه گروه مخاطبان،دانشجویان به دو تیپ اجتماعی تقسیم می شوند.ازمنظراین پژوهش،متغیرنگرش سیاسی مخاطبان به عنوان متغیری واسط وتاثیرگذاردرکنار متغیرهای مهمی چون دسترسی گفتمانی وموقعیت ساختاری عمل می کند.

پژوهش حاضر پیرامون مکانیسم های اجتماعی تعیین کننده سطح بازدارندگی قوانین دربین جوانان شهرهمدان انجام شده است.باتوجه به جامعه اماری ازطریق فرمول کوکران نمونه انتخاب شده است از طریق فرمول کوکران تعداد 384نفربه عنوان جمعیت نمونه وبه روش نمونه گیری غیراحتمالی از نوع هدفمندانتخاب شدند.دادههای این تحقیق به روش پیمایش وازطریق پرسشنامه جمع آوری گردید.درچارچوب نظری تحقیق از نظریات بازدارندگی،شناختی،کارکردگرایی وکنترل اجتماعی استفاده شده است.تجزیه وتحلیل اطلاعات ازطریق ازمون های همبستگی،رگرسیون چندمتغیره وبااستفاده از نرم افزارspssانجام گردیده است.براساس نتایج حاصل شده متغیرهای مستقل پژوهش همگی برروی سطح بازدارندگی ازقوانین موثربوده وحدود 63درصدازتغییرات را تبیین می کنند.نتایج نشان می دهد سطح بازدارندگی دربین زنان بیشتر از مردان بوده است.

یکی از مفاهیم کلیدی درتوضیح رفتارهای مرتبط با سلامت،مفهوم سبک زندگی سلامت محوراست.بدلیل رابطه مستقیم این مفهوم با کیفیت زندگی وطول عمرانسان،اهمیت آن جهت مطالعه وبررسی بیشترمی گردد.علاوه براین باگذار دروضعیت سلامت،همراه با تغییر ماهیت بیماری ها ازعفونی به مزمن،مسئولیت فرددرقبال سلامت خودش افزایش می یابد.وسایل ارتباط جمعی نیز امروزه به عنوان یکی از اجزای قدرتمندجامعه مدنی وتاثیرگذار برافکارعمومی می توانند افرادرا در مسیر سلامت جهت دهی نمایند.مبتنی براین مباحث،پژوهش حاضربر آن است که تاثیر وسایل ارتباط جمعی برسه بعد شناختی،عاطفی ورفتاری سبک زندگی سلامت محور دربین افراد 40سال به بالای شهرکرمانشاه را مورد بررسی قرار دهد. مبنای نظری این پژوهش درحوزه ارتباطات جمعی،نظریه برجسته سازی،استفاده و خشنودی،شکاف آگاهی ،نظریه کارکدی کاتز ومدل فیشبین است.درحوزه سبک زندیگ ازآراء وبر،گیدنز،بوردیو و کاکرهام استفاده شده است.روش انجام تحقیق پیمایشی و ابزار اندازه گیری پرسشنامه بوده است.حجم نمونه تحقیق 400نفرمی باشد.سنجش اعتبار پرسشنامه به دوروش اعتبار سازه ای و صوری انجام شده است. این تحقیق بااستفاده ازنظریات رسانه و سبک زندگی،ازجمله به این نتیجه رسده است که متغیرکاربرد رسانه ای درزمینه کسب اطلاعات مربوط به سلامت،رفتارهای این حوزه را تحت تاثیرمثبت قرارمی دهد.تمامی متغیرهای وابسته میانی ونهایی تحقیق متاثراز موقعیت اجتماعی اقتصادی افراد هستند واین متغیربه عنوان اثرگذارترین متغیربررفتارهای مرتبط با سبک زندگی سلامت محور شناخته می شود.

درطول تاریخ بدن با دو رویکرد مواجه بوده است:رویکردطرد وانکاربدن و رویکرد نوین به مثابه تلقی بدن همچون یک سرمایه.دررویکرد دوم و توام با شکل گیری جامعه بدنی،بدن به عنوان پروژه ای اقتصادی ورسانه ی هویت درنظرگرفته شده است.این اندیشه های نوین زمینه ساز مطالعات گسترده دراین حوزه باروش کمی ،ازبیرون وبافرضیه های مشابه درمورد جراحی زیبایی گشته که اکثرآن ها نیزبه نتایج همانندی دست یافته اند. تحقیق حاضر با بهره گیری از نظریه مبنایی بدنبال مطالعه ی کیفی نقش جراحی زیبایی در هویت اجتماعی،سرمایه ی بدنی ،منزلت اجتماعی وپذیرش اجتماعی درمیان جوانان شهرهمدان است.نتیجه پژوهش بیان گرآن است که عومال بسیاری مانند دیگری درخویشتن همراه با انگ،من در خویشتن منفی وطردچهره به عنوان شرایط علی جراحی زیبایی ،وجود مشکل در بینی ،نقش رسانه وتحریک دیگری مهم به عنوان شرایط زمینه ای جراحی زیبایی می باشد.تصورایده آل ذهنی،اقتضائات سنی،فرهنگ جوانی نیز به عنوان عامل مداخله گر درگرایش کنشگران به سمت جراحی زیبایی است. درمواجه با شرایط فوق،آنها به دنبال انتخاب پزشک وانتخاب مدل بینی به عنوان راهبرد جراحی زیبایی هستند.مشارکت کنندگان پژوهش براساس سه ملاک دستیابی یا عدم دستیابی به تصورات ایده ال بدنی،تغییر یا عدم تغییر درخودپنداره و تداوم یا عدم تداوم اندیشه تغییر به سه سبک هویت ترمیمی با تجربه مثبت،هویت ترمیمی با تجربه منفی،وهویت مشروعیت بخش دسته بندی شده اند که نتایج جراحی زیبایی با توجه به سبک های هویتی آنان متفاوت بود.