دانشکده - دانشکده علوم اقتصادی و اجتماعی
استادیار
تاریخ بهروزرسانی: 1404/08/27
محمد مبارکی
علوم اقتصادی و اجتماعی / علوم اجتماعی
پایاننامههای کارشناسیارشد
-
مطالعه جامعه شناختی بیتفاوتی اجتماعی و تعیین کننده های آن در بین جوانان شهر همدان
1403چکیده: این پژوهش با هدف بررسی عوامل موثر بر بیتفاوتی اجتماعی در میان جوانان شهر همدان انجام شده است. بیتفاوتی اجتماعی به عنوان یکی از معضلات مهم جوامع مدرن، نهتنها بر کاهش مشارکت اجتماعی تاثیر میگذارد، بلکه میتواند به انزوا و کاهش انسجام اجتماعی منجر شود. این مطالعه تلاش دارد تا ضمن تحلیل ابعاد مختلف این پدیده، ارتباط آن با عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و روانشناختی را بررسی نماید. در این تحقیق از روش پیمایشی استفاده شد و جامعه آماری شامل جوانان 15 تا 29 سال شهر همدان بود. نمونهگیری به روش تصادفی طبقهبندی شده انجام شد و دادهها با استفاده از پرسشنامه محققساخته جمعآوری گردید. ابزار پژوهش پس از تایید روایی و پایایی مورد استفاده قرار گرفت. برای تحلیل دادهها از روشهای آماری توصیفی و استنباطی، شامل تحلیل رگرسیون چندمتغیره و آزمون همبستگی پیرسون، استفاده شد. یافتههای تحقیق نشان داد که کاهش سرمایه اجتماعی، ضعف اعتماد عمومی، نابرابری اقتصادی و احساس بیعدالتی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر بیتفاوتی اجتماعی هستند. همچنین، احساس بیقدرتی و بیاعتمادی به نهادهای سیاسی نقش مهمی در کاهش مشارکت اجتماعی و گسترش بیتفاوتی داشتند. از منظر روانشناختی، درماندگی آموختهشده و کاهش همدلی میان افراد، عوامل کلیدی دیگری بودند که به افزایش بیتفاوتی اجتماعی منجر میشدند. نتایج این پژوهش نشان میدهد که بیتفاوتی اجتماعی پدیدهای چندبعدی است که نیازمند مداخلههای گسترده در سطح سیاستگذاری، آموزش و فرهنگسازی است. تقویت سرمایه اجتماعی، کاهش نابرابریها و افزایش اعتماد عمومی از جمله راهکارهایی است که میتواند به کاهش این معضل کمک کند. این تحقیق، ضمن ارائه چارچوب نظری برای بررسی بیتفاوتی اجتماعی، میتواند به عنوان مبنایی برای مطالعات آتی و سیاستگذاریهای مرتبط مورد استفاده قرار گیرد.
-
بررسی تاثیر حمایتهای اقتصادی و اجتماعی دریافتی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش نهادهای حمایتی بر ترتیبات زندگی آنان در شهرستان رزن
1403ترتیبات زندگی زنان سرپرست در مقایسه با گذشته در حال تغییر است بهطوریکه شاهد تنوع زیادی در ترتیبات زندگی آنان هستیم. در این بین حمایتهای اجتماعی و اقتصادی زنان سرپرست خانوار تاثیر تعیینکننده در مشخص نمودن ترتیبات زندگی آنان دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه بین ترتیبات زندگی و حمایتهای اجتماعی و اقتصادی دریافتی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش نهادهای حمایتی در شهرستان رزن انجام شد. این پژوهش به روش کمی و با تکنیک پیمایش بر روی نمونه 314 زن سرپرست خانوار انجام گرفت. افراد نمونه با روش نمونهگیری طبقهبندی انتخاب و دادهها از طریق ابزار پرسشنامه گردآوردی شد. یافتهها نشان داد که بیش از 64 درصد از زنان سرپرست به دلیل فوت همسر و 26 درصد نیز به دلیل طلاق تحت پوشش نهادهای حمایتی بودند. میانگین بعد خانوار زنان سرپرست 3/2 نفر است. رایجترین شکل ترتیبات زندگی زنان سرپرست، خانواده تکوالد است و پس از آن زندگی به تنهایی در رتبه دوم قرار دارد. اکثر زنانی که به تنهایی زندگی میکنند در سنین سالمندی قرار دارند که اکثراً بیسواد و بیکار هستند. زنان سرپرستی که در سنین جوانی همسر خود را از دست دادهاند بیشتر در خانواده گسترده به همراه والدین، برادر یا خواهر خود زندگی میکنند، این گروه از افراد از نظر تحصیلات و اشتغال در شرایط بهتری قرار دارند. زنان سرپرست از نظر دریافت حمایتهای اقتصادی و اجتماعی در سطح پایین و متوسط قرار دارند، این زنان به دلیل داشتن مشکلات زیاد، عدم اشتغال و سطح تحصیلات پایین، بسیار وابسته به یارانه و مستمری دریافتی از نهادهای حمایتی و همچنین حمایتهای فرزندان خود هستند. نتایج روابط دو متغیّره نشان داد هر اندازه حمایتهای اجتماعی و اقتصادی از زنان سرپرست خانوار افزایش یابد تمایل آنان به تنها زیستی کاهش پیدا میکند. دلیل این امر وابستگی و عدم توانمندی این افراد است که نیازمند حمایت از سوی منابع رسمی و غیررسمی میباشند. این یافتهها را میتوان با نظریه تغییر خانواده تبیین نمود، به این صورت که تغییرات مربوط به خانواده در هر جایی با فرهنگ آن جامعه مطابقت دارد. لذا الگوی همبستگی عاطفی به عنوان الگوی غالب در بین زنان سرپرست خانوار وجود دارد. نتایج حاکی از آن است رابطه معناداری بین تحصیلات، اشتغال و مسکن با ترتیبات زندگی زنان سرپرست وجود دارد. بهطوریکه آن دسته از این افراد که دارای شغل، مسکن، درآمد مناسب و بالاتری هستند زندگی به تنهایی را ترجیح میدهند. این یافتهها با نظریات درآمد نسبی و نظریه طبقاتی و ناتوانی دولتها مطابقت دارد. بر اساس این نظریهها آمال و آرزوهای مردم بر اساس وضعیت اقتصادی و درآمدی آنان شکل میگیرد. زنان سرپرست خانوار که به لحاظ اقتصادی دارای محدویتها و مشکلات زیاد میباشند، با توجه به وضعیت اقتصادی و درآمدی خود، از نظر هم سکنایی نیز دارای وضعیتهای مختلفی میباشند. بنابراین با توجه به وضعیت اقتصادی خانوار خود و طبقهای که در آن قرار دارند نوع ترتیبات زندگی خود را انتخاب میکنند. با توجه به اینکه مطالعات چندانی در خصوص ترتیبات زندگی زنان سرپرست خانوار بر اساس حمایتهای اجتماعی و اقتصادی دریافتی آنان صورت نگرفته، همچنین تنوع موجود در ترتیبات زندگی این افراد و آسیبپذیر بودن آنان، انجام مطالعات بیشتر در این زمینه، بخصوص انجام مطالعات کیفی و طولی در تحقیقات آتی ضروری به نظرمیرسد.
-
تحلیل گفتمان انتقادی برساخت ویژگی های نسل چهارم در مطبوعات ایران
1403این پژوهش با هدف تحلیل انتقادی نحوه بازنمایی ویژگی های نسل چهارم (متولدین دهه 70 و 80 شمسی) در مطبوعات ایران و تعیین صورتبندی گفتمانی هر یک از روزنامه ها و معنادهی به نسل جدید انجام شده است. روش این پژوهش تحلیل گفتمان انتقادی است
-
بررسی کیفی تجربهی زیستهی زنان ناشزه شهر همدان
1403این پژوهش به بررسی مفهوم نشوز و عدم تمکین زوجه در چارچوب روابط زناشویی پرداخته است. در حقوق و فقه اسلامی، نشوز به معنای نافرمانی و عدم تمکین زن از همسر خود است که میتواند زمینهساز چالشهای بسیاری در روابط زناشویی شود. این تحقیق نشان میدهد که نشوز نه تنها باعث تزلزل در روابط خانوادگی میشود، بلکه پیامدهای گستردهای از جمله فشارهای روانی، حقوقی و اجتماعی بر زنان وارد میکند. نشوز به عنوان عاملی در برچسبزنی اجتماعی و ایجاد انگهای منفی علیه زنان شناخته شده است. پژوهش حاضر با استفاده از روش کیفی و رویکرد پدیدارشناسی تفسیری به تحلیل تجربیات زنان در شرف طلاق پرداخته و مسائل پیچیدهای همچون عدم تمکین خاص و عام، و فشارهای ناشی از نادیدهگرفتن حقوق زنان را بررسی کرده است. نتایج این تحقیق نشان میدهد که عدم تمکین و نشوز تحت تاثیر شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی قرار دارد و برای کاهش آسیبهای آن در جامعه، باید حمایتهای بیشتری از زنان صورت گیرد. با تشکیل خانواده، حقوق و وظایف مختلف میان زوجین برقرار میشود که برای صیانت از نهاد خانواده، ضمانتهای اجرایی متنوعی از جمله مدنی و جزایی وجود دارد. از طرفی در قانون و فقه ما، برای حفظ کیان خانواده، ضمانت اجرایی تحت عنوان نشوز در نظر گرفته شده است. نشوز، که به معنای عدم تمکین زن از همسر است، تحت تاثیر عوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی، زمانی و مکانی قرار دارد و منجر به برچسبزنی اجتماعی و فشارهای روانی و حقوقی بر زنان میشود. به همین جهت این پژوهش، به بررسی تجربه زیسته زنان ناشزه شهر همدان می پردازد. برای این منظور، پژوهش حاضر از روش پدیدارشناسی تفسیری بهره برده و با انجام مصاحبههای نیمهساختاریافته با زنان در شرف طلاق در شهر همدان، به تحلیل عمیقی از این پدیده پرداخته است. نتایج نشان میدهد که زنان ناشزه با مسائلی مانند عدم تمکین عام و خاص، برداشتهای نادرست از مفهوم نشوز و آسیبهای فردی و اجتماعی مواجه هستند. این تجربیات موجب ایجاد خودانعکاسی مثبت و منفی در زنان و همچنین بروز مشکلات اقتصادی و اجتماعی ناشی از انگزنی و اختلالات ساختاری میشود. این مشکلات بر وضعیت روانی و اجتماعی زنان تاثیر مستقیم داشته و باعث پیچیدگی بیشتر در روابط زناشویی آنها میگردد. یافتهها نشان میدهد که درک نادرست از نشوز، زنان ناشزه را در چرخهای از مشکلات قرار میدهد که تاثیرات منفی بر زندگی فردی و اجتماعی آنان دارد، و حمایتهای اجتماعی برای این زنان ضروری است.
-
مطالعه پدیدارشناسانه درک از غریبگی زنان مهاجر شهر صنعتی الوند قزوین
1402مهاجرت پدیدهای است که همواره در میان انسانها وجود داشته و جریانهای مهاجرتی پساز انقلاب صنعتی توجهها را به سوی خود جلب کردهاست وبهدنبال انقلاب صنعتی تغییرات بنیادینی در زندگی بشر رخ داد،از جمله این تغییرات در نوع مهاجرتها بود،که شکلی متفاوت به خود گرفت و با نیاز کارخانه های صنعتی به نیروی کار،مهاجرتها با ابعاد گستردهتری پدیدار شد،در کشورهای درحال توسعه نیز این فرآیند با شرایطی متفاوت و با کمی تاخیرحادث شد.به موازات جریانهای مهاجرتی و پیامدهای آن در کانون توجه مطالعات مربوط به مهاجرت قرار گرفت ومی توان گفت که سالانه میلیونها نفر از سر اجبار و یا اختیار محل زندگی خود را تغییر میدهند و این مهاجرتها بهجزوجداییناپذیر زندگی بیشتر ساکنان جهان تبدیل شدهاست. (تودارو،مایکل،۱۳۶۷)تصمیم به مهاجرت یک عمل ذهنی است و این حرکت و جابهجایی مهاجر، براساس سلسلهمراتبی از ارزشها یا هدفهای باارزش،تصمیمگیری میشود و تغییراتی در نظام کنش متقابل مهاجران ایجادمینماید.درابتدای مراحل شکلگیری مهاجرت علاوه برطرح موضوعات فردی، مسائل و رویدادهای سیاسی و اجتماعی اهمیت ویژهای مییابند. جریانهای مهاجرتی درنهایت به امواج تازه واردانی منجر میشود که از لحاظ قومی متمایز بوده و با عدم تمایل به دست کشیدن از هویت فرهنگی قدیمی خود حاضر به انتقال وفاداری خود به صورت انحصاری نمیباشند، پس با توجه به ریشههای قومی متفاوت، تازه واردان شیوههای متفاوتی را برای ادغام،باشرایط وفضای جدید برمی گزینند
-
تحلیل تاریخی نقش آموزش و پرورش در توسعه ایران در دوره پهلوی دوم (1320-1357)
1395ایران به رغم پیشرفت های گذشته خود، به مثابه یکی از بزرگترین تمدن ها و با توجه به منابع عظیم انسانی و طبیعی اش، در دوره ( 1357-1300 ه.ش)، قادر نبوده است خود را به طور کامل از مسائل مختلفی همچون بی سوادی، بیماری ها و فقر اقتصادی برهاند. بحث آن است که وقوع توسعه اقتصادی وسیاسی و به تبع آن اجتماعی و فرهنگی، در ایران نباید پدیده ای غیرممکن تصور شود. به ویژه امکانات بالقوه فکری و استعدادی که بعضاً خود را به نحو تحسین برانگیزی در حوزه های مختلف علوم در طول تاریخ نشان داده است، مد نظر قرار گیرد، ایران از توانایی های لازم رشد و توسعه اقتصادی برخوردار بوده است. لذا شاید مهم ترین سوال هایی که باید بدان پرداخت این باشد که چرا ایران قادر به توسعه اقتصادی و سیاسی نگردیده است؟ نقش آموزش و پرورش در این باره چه بوده است؟ آیا آموزش و پرورش در ایفای عملکرد و نقش خود کاستی هایی داشته است؟ به عبارت دیگر، مساله ای که باید بدان پرداخت این است که ایران به رغم وجود امکانات منابع طبیعی و انسانی بالقوه، نتوانسته به توسعه دست یابد. بخشی از دلائل به آموزش و پرورش و نحوه عمل آن مربوط می شود. لذا در این پژوهش کوششی برای تبیین و توضیح این مطلب به عمل آمده است که چرا آموزش و پرورش در دوره مورد نظر نتوانسته است، به سهم خود، به تحقق توسعه یاری برساند؟ هدف این پژوهش بررسی و تحلیل تاریخی روابط موجود میان آموزش و پرورش و توسعه اقتصادی و سیاسی و همچنین تحلیل برخی جنبه های نظام آموزشی ایران است که به نحوی مانع توسعه اقتصادی و سیاسی در ایران بوده اند. از آنجا که آموزش و پرورش یکی از مهم ترین موسسه ها و نهادهای اجتماعی است که منابع انسانی از طریق آن ایجاد و توسعه می یابند، لذا هدف آن است که به بررسی هدف ها و مقاصد و ارزش های اساسی حاکم بر موسسه های آموزشی ایران در مدت زمان مطالعه پرداخته و کوشش می شود عواملی را که در تاسیس و توسعه نظام اقتصادی و سیاسی معقول و پیشرفته در این کشور مشکل آفرین بوده اند و احتمالاً هنوز هم می توانند باشند، مشخص نماید. روش این پژوهش با توجه به ماهیت آن، تاریخی/تحلیلی است. بررسی حاضر با اسناد یا مدارک مکتوب شامل برنامه ها و سیاست گذاری های آموزش و پرورش، خاطرات شخصی و زندگی نامه ها و کتاب ها و آثار نویسندگان مرتبط با موضوع، اسناد موسسات و یادداشت های حقوقی ثبت شده و گزارش کمسیون ها
-
بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با نظم اجتماعی درخانواده
1395نظم اجتماعی به معنای اطاعت اعضاء یک جامعه از هنجارها،ارزش ها وقوانینی است که اساس قوام جامعه را تشکیل می دهدوآن را می توان به منظورمشخص کردن مجموع نهادهای اجتماعی ازاین نظر که درجهت عملکردمطلوب حیات اجتماعی و مناسبات اجتماعی به خوبی تنظیم شده اند به کاربرد.لذااین تحقیق با هدف بررسی عوامل اجتماعی موثربر نظم اجتماعی در خانواده های شهرهمدان باروش پیمایش وروش نمونه گیری خوشه ای تصادفی با حجم نمونه 396نفرانجام گرفته است.نتایج تحقیق حاکی از آن است که بابالا رفتن میزان سرمایه اجتماعی ،میزان نظم اجتماعی درخانواده افزایش خواهدیافت.همچنین بین اعتماد اجتماعی ونظم اجتماعی درخانواده رابطه مثبت و معناداری وجودددارد.باافزایش میزان روابط اجتماعی،میزان نظم اجتماعی درخانواده افزایش خواهدیافت وباافزایش میزان روابط اجتماعی،میزان همبختی مشترک درخانواده افزایش خواهدیافت.باتوجه به نتایج به دست آمده می توان بیان نمودبین بعداعتقادی،عاطفی ومناسکی با نظم اجتماعی درخانواده رابطه مثبت و معناداری وجوددارد.نیز نتایج تحلیل مسیر نشان داده است که سرمایه اجتماعی بیشترین تاثیرررا برنظم اجتماعی درخانواده داشته است.
-
بررسی تاثیر رسانه بر تمایل به تغییر شیوه ی زندگی در شهر نقده
1394با پیشرفت ارتباطات، جوامع دستخوش تغییرات بسیاری می شوند که به طور مستقیم و غیرمستقیم تمامی آحاد جامعه را تحت تاثیر قرار می دهند. ازآنجاکه بخشی از فرهنگ از طریق رسانه های جمعی جریان می یابد، اشکال متفاوت زندگی توسعه می یابند. در جامعه ی امروز اکثر افراد از طبقات مختلف به راحتی به شبکه های ماهواره ای دسترسی یافته، میل به تغییر و الگوبرداری در نوع پوشش و نگرش در رفتار آنان کاملاً مشهود است. در این پژوهش تاثیر رسانه بر تمایل به تغییر شیوه زندگی در شهر نقده بررسی شده است. پژوهش حاضر از لحاظ زمان انجام پژوهش، مقطعی می باشد؛ طرحی که بیشترین کاربرد را در تحقیقات پیمایشی دارد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه شهروندان 18 سال به بالا ساکن شهر نقده می باشد که با استفاده از روش کوکران، حجم نمونه 360 نفر به دست آمد. نتایج تحقیق نشان می دهد رابطه معنی داری بین پایگاه اجتماعی-اقتصادی و تمایل به تغییر شیوه زندگی وجود دارد. همچنین رابطه معنی داری بین الگوی مصرف رسانه ای و تمایل به تغییر شیوه زندگی وجود دارد. تحلیل رگرسیونی نیز نشان می دهد، الگوی مصرف رسانه ای و پایگاه اجتماعی-اقتصادی 1/8 درصد از کل تغییرات میزان تمایل به تغییر شیوه زندگی در بین افراد را تبیین می کند. پایگاه اجتماعی-اقتصادی و نیاز و علاقه به کسب آگاهی، 1/32 درصد از تغییرات تمایل به تغییر شیوه زندگی را تبیین می کند. همچنین کلیه متغیرها 5/34 درصد از کل تغییرات میزان تمایل به تغییر شیوه زندگی در بین افراد را تبیین می کند. نتایج حاصله از تحلیل مسیر نشان می-دهد که پایگاه اجتماعی-اقتصادی با بتای (091/0) و نیاز و علاقه به کسب آگاهی با بتای (487/0) از طریق الگوی مصرف رسانه با بتای (051/0) با کنترل متغیرهای مستقل دیگر بیشترین تاثیر در تمایل به تغییر شیوه زندگی افراد داشته است.
-
بررسی رابطه ی سیاست های قومیتی دولت ها ووضعیت تنازعات قومی دربین کشورهای منتخب1980-2005
1394باتوجه به آنچه درتاریخ کشورها مشاهده می شود،باقاطعیت می توان گفت که تضادبین دولت با اقلیت ها همواره یکی از معضلاتی بوده که کشورها اعم از توسعه یافته ونیافته باآن درگیربوده اند.بین سال های 1956تا2002، 146گوه قومی در 78کشورجهان خواستار خودمختاری سرزمینی یا استقلال از حکومت های مرکزی شان بوده اند.از 1919تا2001سهم جنگ های قومی گرا به 45درصدرسیده واین نسبت بعد از پایان جنگ سرد به 75درصد رسیده است.سیاست هایی که دولت ها دررابطه با این تنازعات اتخاذ می کنند می تواند بسیار اهمیت داشته باشد.این مطالعه با استفاده از روش تحقیق تطبیقی وتکنیک تحلیل ثانویه صورت گرفته است.واحدتحلیل دراین پژوهش کشوریا همان نظام اجتماعی کل است.تحقیق حاضربه بازه زمانی 1980تا2004میلادی پرداخته که دراین دوره 25ساله به سه گام زمانی 1980تا1990، 1990تا2000، و2000تا2005توجه شده است. یافته های تحقیق حاکی از این است که سیاست های دولت به طورغیرمستقیم تنازعات قومی را تحت تاثیرقرارداده است.ملاحظه شده که سیاست های دولت به واسطه مولفه های تبعیض قومی وانضمام اجتماعی برتنازعات قومی تاثیردارد.بدین معنا که کشورهای دارای سیاست های نزدیک به سیاست های چندفرهنگ گرایانه دارای تبعیض کمتری نسبت به سایر کشورها هستند.هرچه این سیاست ها به سیاست های همسان سازی نزدیک تربوده است انضمام اجتماعی کاهش و تبعیض قومی بیشترشده است.درنتیجه موجب افزایش تنازعات قومی شده است.